سرعت زندگی‌ و کارهایی که باید انجام بدهم تو این دو سه ماه اخیر چنان بالا گرفته بود که کاملا تبدیل به یک ماشین اتوماتیک شده بودم که مثلا تو یک خط تولید کارخانه فورد تو دیترویت آمریکا مشغول به جوش دادن قطعات سیلندر است. بدون هیچ توقفی. کار تو شرکت، درس دادن تو دو تا دانشگاه مختلف، سر و کله زدن با دانشجوها، سر و کله زدن با آدم‌های شرکت، آپرکات زدن به کیسه بوکس، مسافرت، برنامه‌ریزی برای جلسات صبح خلاق یا همان کریتیو مورنینگز، و استارباکس رفتن برای انجام دادن کارها و چک زدن به قول فرنگی‌ها "تو-دو-لیست". البته خب خودم هم همه این کارها را دوست دارم و این (باز هم به قول فرنگی‌ها) بیزی بودن یک جورهایی بهم این حس را می‌دهد که خیلی شخصیت مهمی هستم. خوبی‌اش این است که تراز اعتماد به نفسم را بالا نگه می‌دارد. تازه این بیزی بودن باعث می‌شود که زیاد آدم درب و داغانی نباشم. مثلا اگر یک روز به طور کامل توی تو خانه بمانم افسردگی‌ام عود می‌کند و حال و هوای نهیلیستی‌ام بالا می‌زند و درباره این فکر می‌کنم که چرا مثلا جهان در حال منبسط شدن و یا چرا نسل آدم‌ها باید روی کره زمین ادامه پیدا کند.
باری؛ این دو سه ماه اخیر حس ماشینی‌ام بالا گرفته بود. تا اینکه امروز بعد از تمام این ماجراها زود به خانه برگشتم. زود که می‌گویم یعنی طرف‌های ساعت هشت شب! تمام چیزهایی که قرار است در روزهای بعد اتفاق بیافتد را از مغزم استخراج کردم. شام درست کردم و در حالی که آهنگ گوش می‌دادم مشغول خوردن شام شدم. حس این را پیدا کرده بودم که شام خوردن توی آپارتمانم یک کار خیلی لاگژری است. بعد از آن همین پنج دقیقه پیش رفتم تو آشپزخانه و تو سوراخ سنبه‌های کمد آشپزخانه یک شکلات سوییسی هیجان‌انگیز پیدا کردم. داشتم از خوشحالی بال درمی‌آوردم. آب جوش را انداختم بالا که چای درست کنم. الآن بعد از تمام شدن این واژگان می‌روم و چای و شکلاتم را صرف می‌کنم و احتمالا یک برنامه یا شو هم می‌اندازم رو صفحه تلویزیون. خلاصه اینکه اینجوری‌ها.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بهشت شــیطآن U.S. Local Search Stephen ونوس گرافیک کسب و کار موفق Tosha چل چله coanresin نرم افزار کاما CRM تبتیل